ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می خواهی
تو خود هنگامه ئی هنگامهٔ دیگر چه میخواهی
به بحر نغمه کردی آشنا طبع روانم را
ز چاک سینه ام دریا طلب گوهر چه میخواهی
نماز بی حضور از من نمی آید نمی آید
دلی آورده ام دیگر ازین کافر چه می خواهی